هنوز آسمان
نیامده جاری می شود
و طعم زولبیا با قهوه عربی
مخلوطی از
تکانهای پی درپی
قایق موتوری
با کابوسهای خیس
و سفیدی گوشت ماهی شیر
در میان تربچه های بنفش
با عطر رویال بلو
آرام آرام
در سرت پر می شود
پر می شود
از آویشنهای وحشی
آسیای دور
نزدیک می شود صدا
کسی از اتاق فرمان اعلام می کند:
تا ارتفاع چند هزار پایی
که به آسمان
نزدیکتر بشویم
تو کاملا رسوا شده ای!
شهریور1388
شرجی را می دانم
سلام مجدد شاعر
خیلی زیبا بود
کوتام
خیلی خیلی قشنگ بود. آفرین بنیامین.
راستی با سه پست جدید آپم و منتظر شما
متشکرم