میز ام ،دی،اف کثیف
وسط عریانی اتاق
شوق مکیدن ثانیه ها
و ترس کبودی لحظه هایی که تو را می خواند
آغوش نرمی که گرم ...نه
جوان می شوی
بزرگ می شوی
تا مردانگیت را ثابت کنی
این بازی کودکانه ادامه می یابد
آنقدر که پروانه ها از سرانگشتانت پرواز کنند
و این آخرین نفسی است
که در نگاه من می خندی
خرداد1390