زن:دوست ندارم .
مرد:عادت میکنی.
زن:اذیت میشم.
مرد:اولش درد داره،جابازمیکنه.
زن:نمیخوام درش بیار
مرد:مطمئنی؟
زن:آره
مرد:لطفا"یک کفش دیگه بدید!
بوی پیاز داغ که در سرت کهنه شد
افکار جدید با ریشه هایی بلند
و کلماتی که گیر می کنند
در ته حلق
و توگیر می کنی
میان بهشت و دوزخی که نمی دانی
کدامش؟
بهشت دنیا یا بهشت آخرت
بوی پیاز داغ که در سرت
کهنه تر می شود
دیگر نه افکار جدید
و نه هیچ کلمه ای
در حلقت گیر نمی کند
دست را زیر
پیراهن بلند سفیدت می بری
انگشت درون حلقه فلزی قفل می شود
و حالا مطمئنی
که در این مکان مقدس
ضامن تا آخر کشیده خواهد شد!
مهر1388