تا چند روز دیگر
خواهد رسید
و من در آخرین روزها
می اندیشم به:
خواب بهاری
بیداری عرب
رفتن سیمین
آمدن اسکار
نامه های قدیمی
رسوایی جدید
لباسهای مارک دار
دستهای خالی
دلهای پر
جاکلیدی طلایی قفل های مشترک
دایره زنگوله دار تکرار نام تو
شلوغی بی فروغ دفتر شعرم
می دانم
نهنگ که بیاید
همه این خاطرات بلعیده می شوند!
مم نون و روز نو شما هم مبارک. مرور جالبی بود