پدر رفته بود
مادر آبستن دردی بود که نمی دانست
خواهرم در انتهای کوچه اسیدی حل میشد
و من در آخرین روزهای این مذهب مقدس
شکسته میشوم
و درد تو کم نبوده از تمام آن ها...زیر قداست مذهب...چه بگویم که خود گفته اند ناگفته ها را مینویسند در این دیار...سلامشاد باشید و سربلند... ناگفته هاتان زیباست... و به جا
متشکرم
و درد تو کم نبوده از تمام آن ها...
زیر قداست مذهب...
چه بگویم که خود گفته اند ناگفته ها را مینویسند در این دیار...
سلام
شاد باشید و سربلند... ناگفته هاتان زیباست... و به جا
متشکرم